×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

سفید بدون سیاه بی معنی میباشد

× مکاتب فلسفی شعر تمثیل
×

آدرس وبلاگ من

hayko.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/bluebutterfly

خودکاوی - کارن هورنای

بسم هو

 

خود انسان بهترین روانکاو خویش میباشد بشرط این که با خود صادق باشد و خود را باور کند.

پروانه آبی

خودکاوی

روانکاوی در آغاز پیدایش به عنوان یک روش درمانی و صرفا طبی به کار میرفت . فروید کشف کرده بود که بعضی از اختلالها و آشفتگی هایی که هیچ علت و اساس جسمی و ارگانیک مشهود برای آنها وجود ندارد از قبیل

تشنج ها و حمله های عصبی و هیستریک ، ترسها بدون علت واقعی و مشهود ، افسردگی های روحی ، اعتیاد به بعضی از داروها از جمله مواد مخدر

شکل های مختلف سوء هاضمه و دل بهم خوردگیها میتوانند از طریق کشف علتها و عوامل پنهان ناآگاه و نامشهودی که در پشت اینگونه اختلالات نهفته است درمان بشوند .

خودکاوی کمک اساسی میکند به شناخت کلی ساختار شخصیت خویش.

به مرور زمان آشفتگی ها و اختلالاتی از این نوع را "عصبی " یا نوروتیک

نامیدند . چندی بعد از آن اکتشاف روانپزشکان دریافتند که افراد عصبی

نه تنها از بیماریهایی که برای آنها علایم بارز و مشهودی وجود دارد رنج

می کشند بلکه به طور کلی و به میزان چشم گیری در تمام ابعاد زندگی و رفتار و روابط خود گرفتار انواع مسایل ، ناهنجاریها و اختلال ها میباشند.

و نیز این واقعیت را دریافتند که بسیاری اشخاص دچار اختلالات ، نابسامانیها

و آشفتگی هایی در شخصیت خود هستند بی آنکه هیچ نشانه بارز و مشخصی

که علایم عصبیت و بیماریهای روانی به حساب می آید در آنها مشاهده گردد . نتیجه حتمی و اجتناب ناپذیری که از آن کشف و دریافت حاصل شد این بود که هسته اصلی عصبیت را همین مسایل و مشکلاتی تشکیل میدهد که نمود چندان مشخص و علایم بارزی ندارند.

شناخت و تشخیص این واقعیت تاثیر فوق العاده سازنده ای در پیشرفت

علم روانکاوی داشت . شناخت این واقعیت نه تنها به کارآرایی روانکاوی

بلکه به گسترش و شمول مسایلی که میتواند در حیطه روانکاوی باشد کمک

فوق العاده ای نمود. مثلا ناآرامی ها ، آشفتگی ها و اختلالهای مشهود روانی

از قبیل دودلی و ناتوانی در تصمیم گیری اشتباه مکرر در انتخاب دوست یا همسر ، لنگی ها و قیدهای درونی بدن توجیه برای کار کردن و بسیاری مسایل دیگر همانقدر موضوع علم روانکاوی قرار گرفت و به حیطه روانکاوی در آمد که علایم بارز و نشانه بیماریهای به اصطلاح علمی و کلینیکی .

البته در آغاز افراد در مورد ارزش این دیدگاه یا بگوییم کشف و دریافت

جدید راه مبالغه رفتند و ارزش آن را خیلی بیشتر از آنچه واقعا بود جلوه دادند اغلب ، بسیاری از اشخاص اظهار می داشتند و بر این باور بودند که

روانکاوی تنها راه رشد شخصیت انسان است و این عقیده هنوز که هنوز رواج است . ولی شاید نیازی به گفتن نباشد که چنین عقیده و باوری بسیار دور از واقعیت است . زندگی خود مفیدترین و موثرترین وسیله و عامل

رشد هستی روانی انسان است .

مشکلاتی که زندگی بر ما تحمیل میکند مثلا شرایطی که ما را وا میدارد

تا میهن خود را ترک کنیم و به جایی نادلخواه مهاجرت کنیم  ، انواع بیماریهای جسمی ، انزوای اجباری و ناخواسته و همچنین نعمتها و موهبتهای زندگی مثلا برخورداری از یک دوستی قرین اصالت و صفا

، و یا حتی تماس و رابطه گذرا با گروهی از انسانهای با ارزش و شایسته

، و یا همکاری با گروهی انسان واقعا مفید و ارزشمند همه این نوع عوامل

میتوانند به ما کمک کنند تا بالقوگی های درونی خویش را به حد اعلای

شکوفایی و رشد برسانیم .

متاسفانه این نوع کمک ها در رابطه با رشد شخصیت جنبه های غیر مفید

و منفی خاص خود را نیز دارند . عوامل سودمند همیشه و درست در موقعی که ما به آنها نیاز داریم در اختیارمان نیستند یا مشکلاتی زندگی به عنوان یک عامل مزاحم نه تنها فعالیتهای مثبت ما را سد میکنند و منجر به یاس و درماندگی میشوند بلکه گاهی قدرت تخریبی آنها بر نیروهای سازنده ما

می چربد . و ممکن است روحیه ما را به کلی خرد کنند .

گذشته از این خود شخص ممکن است چنان گرفتار مشکلات روانی خویش

باشد و به وسیله آنها در هم پیچیده شده باشد که نتواند از کمکهایی که زندگی در اختیارش قرار میدهد کمترین بهر ه ای ببرد . حال آنکه

روانکاوی اگر چه آن نیز مشکلات خاص خودش را دارد فاقد جنبه های منفی و بازدارنده از قبیل مثالهایی است که ذکر کردیم .

بنابراین روانکاوی میتواند به عنوان وسیله و روشی برای رشد شخصیت

بسیار مفید باشد .

شرایط سخت و پیچیده زندگی در فرهنگ و تمدنی که انسان امروز

در آن زندگی میکند کمکهایی از قبیل روانکاوی را بیش از هر زمان

دیگری ضروری و مبرم میگرداند. ولی مساله این است که کمک روانکاوی

که امری حرفه ای و تخصصی است نمی تواند شامل همه کسانی گردد که به آن نیاز دارند . به این دلیل است که " خودکاوی " یا شناخت خویشتن به عنوان یک جایگزین مفید میتواند مطرح باشد .

در این قسمت من خودکاوی را بهتر از روانکاوی میدانم چون در خودکاوی شخص خود پزشک و پرستار خود بوده و خود درون همانند

یک پرستار دلسوز روز و شب مواظب من میباشد اما روانکاو نهایتا روزی

یک ساعت میتواند من را ببیند که آنهم ماسوای هزینه و زمان و نیز اینکه

روانکاو آیا واقعا روشی درست را در پیش گرفته است یا نه قابل توجه است.

خلاصه اینکه خودکاوی امری امکان پذیر است و موضوع دیگر این است که آیا با وجود امکان پذیر بودن خودکاوی بدون راهنمایی یک شخص

شایسته و دانا کاری خطرناک نیست ! ؟ فروید روانکاوی را از لحاظ خطیر

بودن قابل قیاس با یک عمل جراحی فیزیکی دانسته و افزوده است :

 البته اشخاص به علت یک روانکاوی غلط نمی میرند ، حال آنکه بر اثر

یک عمل جراحی ناشیانه ممکن است بمیرند .

بعضی از مردم فکر میکنند که خودکاوی  منجر به درون بینی یا در خود فرو رفتن می شود . و یا به عبارت دیگر فرد را در جهت خود بینی و خودخواهی و خود مرکزیت بیش از پیش فرو میبرد و این امر از لحاظ اخلاقی مفید و مطلوب نیست .

ولی باید توجه داشت که درون نگری اگر با هدف شناخت خویش و باور

نمودن کیفیتهای مفید و ناشناخته درونی خویش باشد نمیتواند یک امر

ضد انسانی و ضد اخلاقی باشد.

درون نگری و اقدام به شناخت کیفیتهای وجودی خویش نه تنها منجر

به خودمرکزیت نمی شود بلکه به طور غیر مستقیم و نهایتا کمک میکند

به درک این حقیقت که انسانها اساسا مشابه یکدیگرند.

برای یک انسان جدی شناخت حقیقت هستی خویش همانقدر واجد اهمیت است که شناخت هر چیز دیگری که در پیرامون انسان هست .

 

ادامه دارد

پروانه آبی

 

یکشنبه 23 خرداد 1389 - 3:56:51 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم